I Love U

just you

I Love U

just you

آرزوی من؟!

عکس عاشقانه دو قلب two hearts together


تو را هیچ گاه آرزو نخواهم کرد !

تو را لحظه ای خواهم پذیرفت که خودت بیایی

نه با آرزوی من …


داستان غمگین

دوست خوبم این داستان غمگین ولی واقعیه.چرا نمیشه رو عشق پسرا حساب کرد؟!آخه چرا؟؟؟؟؟؟؟

پس از کلی دردسر با پسر مورد علاقه ام ازدواج کردم…ما همدیگرو به حد مرگ دوست داشتیم

سالای اول زندگیمون خیلی خوب بود…اما چند سال که گذشت کمبود بچه رو به

وضوح حس می کردیم…

می دونستیم بچه دار نمی شیم…ولی نمی دونستیم که مشکل از کدوم یکی از

ماست…اولاش نمی خواستیم بدونیم…با خودمون می گفتیم…عشقمون واسه یه

زندگی رویایی کافیه…بچه می خوایم چی کار؟…در واقع خودمونو گول می زدیم…

هم من هم اون…هر دومون عاشق بچه بودیم…

تا اینکه یه روز

علی نشست رو به رومو

گفت…اگه مشکل از من باشه …تو چی کار می کنی؟…فکر نکردم تا شک کنه که

دوسش ندارم…خیلی سریع بهش گفتم…من حاضرم به خاطر

تو رو همه چی خط سیاه بکشم…علی که انگار خیالش راحت شده بود یه نفس

راحت کشید و از سر میز بلند شد و راه افتاد…

گفتم:تو چی؟گفت:من؟

گفتم:آره…اگه مشکل از من باشه…تو چی کار می کنی؟

برگشت…زل زد به چشام…گفت:تو به عشق من شک داری؟…فرصت جواب ندادو

گفت:من وجود تو رو با هیچی عوض نمی کنم…

با لبخندی که رو صورتم نمایان شد خیالش راحت شد که من مطمئن شدم اون

هنوزم منو دوس داره…

گفتم:پس فردا می ریم آزمایشگاه…

گفت:موافقم…فردا می ریم…

و رفتیم…نمی دونم چرا اما دلم مث سیر و سرکه می جوشید…اگه واقعا عیب از من

بود چی؟…سر

خودمو با کار گرم کردم تا دیگه فرصت

فکر کردن به این حرفارو به خودم ندم…

طبق قرارمون صبح رفتیم آزمایشگاه…هم من هم اون…هر دو آزمایش دادیم…بهمون

گفتن جواب تا یک هفته دیگه حاضره…

یه هفته واسمون قد صد سال طول کشید…اضطرابو می شد خیلی اسون تو چهره

هردومون دید…با

این حال به همدیگه اطمینان می دادیم

که جواب ازمایش واسه هیچ کدوممون مهم نیس…

بالاخره اون روز رسید…علی مث همیشه رفت سر کار و من خودم باید جواب ازمایشو

می گرفتم…دستام مث بید می لرزید…داخل ازمایشگاه شدم…

علی که اومد خسته بود…اما کنجکاو…ازم پرسید جوابو گرفتی؟

که منم زدم زیر گریه…فهمید که مشکل از منه…اما نمی دونم که تغییر چهره اش از

ناراحتی بود…یا از

خوشحالی…روزا می گذشتن و علی روز به روز نسبت به من سردتر و سردتر می

شد…تا اینکه یه روز که دیگه صبرم از این رفتاراش طاق شده بود…بهش

گفتم:علی…تو

چته؟چرا این جوری می کنی…؟

اونم عقده شو خالی کرد گفت:من بچه دوس دارم مهناز…مگه گناهم چیه؟…من

نمی تونم یه عمر بی بچه تو یه خونه سر کنم…

دهنم خشک شده بود…چشام پراشک…گفتم اما تو خودت گفتی همه جوره منو

دوس داری…گفتی حاضری بخاطرم قید بچه رو بزنی…پس چی شد؟

گفت:آره گفتم…اما اشتباه کردم…الان می بینم نمی تونم…نمی کشم…

نخواستم بحثو ادامه بدم…پی یه جای خلوت می گشتم تا یه دل سیر گریه کنم…و

اتاقو انتخاب کردم…

من و علی دیگه با هم حرفی نزدیم…تا اینکه علی احضاریه اورد برام و گفت می خوام

طلاقت بدم…یا زن بگیرم…نمی تونم خرج دو نفرو با هم بدم…بنابراین از فردا تو واسه

خودت…منم واسه خودم…

دلم شکست…نمی تونستم باور کنم کسی که یه عمر به حرفای قشنگش دل خوش

کرده بودم…حالا به همه چی پا زده…

دیگه طاقت نیاوردم لباسامو پوشیدمو ساکمم بستم…برگه جواب ازمایش هنوز توی

جیب مانتوام بود…

درش اوردم یه نامه نوشتم و گذاشتم روش و هر دو رو کنار گلدون گذاشتم…احضاریه

رو برداشتم و از خونه زدم بیرون…

توی نامه نوشت بودم:

علی جان…سلام…

امیدوارم پای حرفت واساده باشی و منو طلاق بدی…چون اگه این کارو نکنی خودم

ازت جدا می شم…

می دونی که می تونم…دادگاه این حقو به من می ده که از مردی که بچه دار نمی

شه جدا شم…وقتی جواب ازمایشارو گرفتم و دیدم که عیب از توئه…باور کن اون قدر

برام بی اهمیت بود که حاضر

بودم برگه رو همون جاپاره کنم…

اما نمی دونم چرا خواستم یه بار دیگه عشقت به من ثابت شه…

توی دادگاه منتظرتم…امضا…مهناز

شیر و عاشقی؟؟؟

شیر نری دلباخته‏ ی آهوی ماده شد.

شیر نگران معشوق بود و می‏ترسید بوسیله‏ حیوانات دیگر دریده شود.
از دور مواظبش بود…
پس چشم از آهو برنداشت تا یک بار که از دور او را می نگریست،
شیری را دید که به آهو حمله کرد. فوری از جا پرید و جلو آمد.
دید ماده شیری است. چقدر زیبا بود، ...

گردنی مانند مخمل سرخ و بدنی زیبا و طناز داشت.
با خود گفت: حتما گرسنه است. همان جا ایستاد و مجذوب زیبایی ماده شیر شد.
و هرگز ندید و هرگز نفهمید که آهو خورده شد.
این جادوی عشقه؟؟؟؟؟؟؟؟

Love is wicked!

تا حالا عاشق شدی؟

اصلا عشق یعنی چی؟

هرکسی یه جوابی داره.تنها جواب من اینه که عشق واقعا بی رحمه.

خدا عشق رو بوجود آورد تا آدما عاشق باشن اما کی عاشقه؟!عاشقای واقعی هرگز به هم نمیرسن!!!! 

دوستایی که تظاهر میکنن عاشق همدیگه هستن، یا به هم خیانت میکنن و یا بعد ازدواج، طلاق میگیرن!!!

منم خواستم عاشق شم ولی نشد.وقتی خبر فوت بهترین دوستم رو شنیدم که بخاطر نامردی بی افش خودکشی کرده بود، از همه ی پسرا متنفر شدم.زبانکده محصل


نمیگم فقط پسرا نامردن.پس داداشای گلم ناراحت نشین.

دوست خوبم اگه شما هم تلخی عشق رو تجربه کردی، درصورت تمایل بگو تا به اسم خودتتو وب ثبت شه.


خدایا مواظب همه ی عاشقا باش

منو عشقم

سخته...

چقدر سخته منتظر کسی باشی که هیچ وقت به فکر امدن نیست!



دور شده ای دیگر

آنقدر دور شده ای...

 که چشمانم حتی خواب آمدنت را هم نمی بینند.



بن بست

میـدونی بن بسـت زنـدگی کـجـاست ؟؟؟

جــایــی کـه ...

نـه حـــق خــواسـتن داری

نـه تــوانــایـی فـــرامــوش کـــردن...

 

 

اطمینان


وقتی به کسی به طور کامل و بدون هیچ شک و تردیدی اطمینان می کنید، در نهایت دو نتیجه کلی خواهید داشت:


شخصی برای زندگی

یا

درسی برای زندگی




روش های ضایع کردن پسرها :-)

* توی جمعی که یه عده پسر دارن فوتبال میبینند ، در لحظه حساس تلویزیون رو خاموش کنید.

* توی جمع دانشجویی هنگام عکس گرفتن پسرا رو از کادرخارج کنید.

* توی یه مهمونی تو چای پسر مورد نظرتون 1قاشق نمک بریزید.

* اگه یه پسر با موهای ژل زده از کنار خونه شما عبور کرد ازپنجره یه سطل آب روش بریزید.

* قبل از اجرای زنده خوندن یه پسر سیم میکروفون رو قطع کنید.

* در جلوی پسری که سرش خلوته از کاشت و زیبایی موهای پسر همسایه تعریف کنید.

* شیشه نوشابه تان را به پسر مورد نظرتون بدین تا باز کنید ، سپس بگین که میل ندارین.

* اگه یه پسر ازتون ساعت پرسید به ساعت نگاه کنید و بگین عجله کن قرارات دیر شده !

* به یه پسری که موهاش رو مدل جدید درست کرده اشاره کنید و بلند بگین ، این رو به برق وصل کردن ؟

* به پسر مورد نظر یه هدیه بدین ، بعد بگین اشتباه شده این مال اون یکیه !

* اگه سر جلسه امتحان پسری از شما تقلب خواست جواب سوال اشتباه بدین.

* تو دانشگاه ماشین پسر مورد نظرتون رو پنچر کنید.

* اگه سر کلاس یه پسری اصرار داشتکه امتحان کنسل بشه شما مصر باشین که امتحان برگزار بشه.


سیاست های دخترا و پسرا در برخورد با همدیگه!!

سیـاسـت دخترا در مواجـهـه با پـسرا :

۱- حیله گری با پسرای معصوم و ساده

۲- خوشمزگی با پسرای خوش قیافه

۳- دوستی با پسرای باهوش

۴- عشق با پسرای وفادار

۵- ازدواج با پسرای پولدار

و اما سیاست پسرا در مواجهه با دخترا :

۱- پیچوندن دخترای معصوم وساده

۲- پیچوندن دخترای خوش قیافه

۳- پیچوندن دخترای باهوش

۴- پیچوندن دخترای وفادار

۵- پیچوندن دخترای پولدار

۶ – ازدواج با هیچکدام